قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
تکرار در ذات زبان است و تکرار بعضى نکات در گفتار ما مفید است و تکرار مُمل نیست. مهمترین، دقیقترین، پیچیدهترین و دشوارترین بخش زبان قسمت معانى و مفاهیم است که در علم معناشناسى مطالعه مى شود؛ روانشناسى و جامعهشناسى زبان هم به این علم کمک مىکنند.
فرهنگ قدیم و مفصل دهخدا و بهترین و پیشرفتهترین لغتنامههاى کنونى مانند فرهنگ فارسى دکتر معین، دکتر انورى، فرهنگ انگلیسى-فارسى و فارسى-انگلیسى دکتر آریانپور در این امر به ما یارى رساندهاند. در انگلیسى نیز فرهنگ Oxford Advanced Learner’s دقیقترین موارد زبانى را به ماعرضه مینماید. این لغتنامه حداقل دو سال یکبار تجدید چاپ و بهروز مىشود و ما بهدنبال هر واژه از انواع مسائل آن اطلاع مىیابیم: قسم دستورى کلمه (اسم، فعل، صفت و…)، تلفظها (در صورتىکه تفاوتى میان آمریکاى شمالى و بریتانیایى باشد)، انواع معانى با ذکر مثال در چندمعنایى، هممعنایى، همآوایى، معناى مجازى و انواع سبکها: رسمى (formal)، غیررسمى (informal)، عامیانه و نکاتى دیگر… ما باز هم در اینباره تحت عنوان: انگلیسى زبان اول و دوم سخن خواهیم گفت.
در شمارهٔ قبل، به چند استفادهٔ فرعى از زبان مانند احوالپرسى و تعارفات اشاره کردیم و گفتیم که کلمات مفهوم واقعى خود را ندارند و جدى بهکار گرفته نمىشوند. اینک به گونهٔ فرعى دیگرى مىپردازیم که بازى با واژهها نام دارد.
سالها قبل براى ترجمهٔ انگلیسى به فارسى ششم متوسطه، سؤالى سهخطى طرح شده بود که بازى با کلمات نامیده مىشود. بازى با معناى کلمات درون یک زبان صورت مىگیرد و قابلِترجمه به زبان دیگر نیست. خلاصهٔ آن چنین است: وقتى شما در انگلستان رانندگى میکنید، سوار اتوبوس هستید، یا مىخواهید از عرض خیابان عبور کنید، متوجه مىشوید که your right is left and so the right is wrong و ترجمهاش میشود: راست شما چپ است و بنابراین راست شما غلط است. این بازى با کلمات را مىتوانیم در فارسى با صفت کُند انجام دهیم؛ تا یکبار متضاد آن تُند و بار دیگر متضادش تیز بشود: قیچى تیز نیست، کُند شده است. حرکت دستت تُند نیست، کُند است.
مشکل خط فارسى و عربى و مشکل عربى در فارسى – ما بههیچوجه نمىخواهیم وارد زبان عربى شویم و قصد تعلیم عربى را نیز نداریم. لیکن چه کنیم که گذشتگانمان اینقدر فارسى را فداى عربى کردهاند و تا توانستهاند عربى را هم تغییر دادهاند و در فارسى نشاندهاند. در هرحال، ما کمترین مقدار از قواعد عربى را بهضرورت براى پرهیز از خطاها بهکار مىگیریم و این کمترین اندازهای است که هر گوینده یا نویسندهٔ فارسىزبان به آن نیاز دارد. خط ناقص ما هم که از عربى گرفته شده، مسئله است.
افعل التفضیل و افعل صفت مشبّهه – ما قبلاً دربارهٔ صفتهاى تفضیلى وعالى در فارسى که به پسوندهاى «تر» و «ترین» ختم مىشوند، بحث کردهایم. و حال اضافه مىکنیم: مؤنث این افعل بر وزن «فُعلىٰ، (فُعلا)» میآید، مثل اکبر – کُبرا، اعظم – عُظما، اصغر – صُغرا، اعلا – عُلیا و… ولى افعل دیگرى داریم که صفت مشبّهه است و مؤنث آن بر وزن «فَعلاء» میآید، مانند احمر – حَمراء، اخضر – خَضراء، اسود – سَوداء. اینگونه صفات بیشتر درمورد رنگها، کیفیتها و خصوصیات ثابت بهکار مىروند: ابلق (دورنگ)، اجوف (توخالى)، احمد (پسندیده)، ابله (کودن)، احول (لوچ) و غیره. حال اگر بعضى از این دو گروه «افعل» بهصورت اسم در فارسى بهکار برده شده باشند، اهمیتى ندارد؛ فقط مواظب باشیم نگارش مؤنث این دو را با هم اشتباه نکنیم. بهتر است مؤنثهاى تفضیلى را با املاى فارسى بنویسیم، مثل کُبرا (کبرىٰ)، صُغرا، بُشرا، عُظما؛ اما بَیضاء، صَفراء، عَذراء، سَمراء. در فارسى همزهٔ پایانى را حذف کرده نمىنویسند. پس عذرا را عذرى ننویسیم؛ گرچه همه آن را عُذرا تلفظ مىکنند. همچنین بیشتر مردم مؤنث اقدس را که قُدسا میشود، قُدسى مىگویند و نیز صفات تفضیلى اکرم، اعظم، اشرف، و اقدس را که مذکرند، اسم دختر مى گذارند، ولى اشکالى هم ندارد.
یک خاطره: سالها قبل یکى از دوستان که دبیر شیمى بود، روزى در تهران نزد من آمد و گفت: «سؤالى از شما دارم. یکى از همکارانم جملهاى عربى شنیده و صحت آن را پرسیده است: معلم الاطفالِ احمقُ الرّجال.» من لحظهاى فکر کردم، جمله را تکرار کردم و گفتم: «سؤالکننده تصور کرده است این یک عبارت قصار است، چون به عربى گفته شده است. آن را به خود مگیر؛ حد اقل سه خطا دارد. اول اینکه کلمهٔ احمق صفت تفضیلى نیست که نادانترین معنى بدهد؛ مشبّهه است و مؤنثش حَمقاء است، دوم اینکه منحصر به رجال است و نساء یعنى زنان را در شمول خود ندارد. سوم اینکه اطفال بیشتر مربوط به سنین کودکى و تحصیلات دبستانى مىشود.
تحول در مصوتها – ما دربارهٔ مشکل دوگانگى برخى کلمات که با املاى یکسان نوشته مىشوند لیکن در تلفظ متفاوتاند، سخن گفتیم و اشاره کردیم اگر هر دو در فارسى بهکار مىروند، گذاشتن زیر و زبر و پیش جهت این همنویسهها ضرورى بهنظر مىرسد. مثل مشترَک و مشترِک، اَحیاء و اِحیاء؛ این کلمات از عربى وارد فارسى شدهاند، اما اگر یکى از آن دو در فارسى بهکار مىرود، مشکلى در استفاده ایجاد نمىشود. مثل آخِر که آخَر گفته مىشود. حال مىخواهیم نکاتى چند در مورد تحول مصوتها (واکهها) در فارسى بگوییم.
همه مىدانیم تغییر در تلفظ واکهها طى قرنها در فارسىِ ایران بهخاطر سهولت رخ داده و در چندین فعل واکهٔ «آ» به «اِ» تبدیل شده است. مانند کَشیدن به کِشیدن. مثال براى چند فعل دیگر چِشیدن، رِسیدن، و کِشتن مخفف کاشتن است. اما این امر در پایان تمام اسم مفعول یا صفتهاى مفعولى که با «هاى غیرملفوظ» نوشته مىشوند، انجام پذیرفته است: گفتَه، خوردَه، شدَه، نشستَه به گفتِه، خوردِه، شدِه، نشستِه، جهت یافته است. همچنین است همهٔ اسمهاى مختوم به «هاى غیرملفوظ» دیگر: بچَه، همَه، خانَه به بچِه، همِه، خانِه. تغییر مهم دیگر در فارسىِ ایران تبدیل دو واکهٔ مرکب آو (au) به اُو (ou) و آى (ay) به اِى (ey) است. ما واژهٔ نَو را نُو و واژهٔ مَى را مِى تلفظ مىکنیم. ما در اینجا بیشازاین نمىخواهیم وارد بحث تاریخى ریشههاى کلمات شویم و بهتر است گفتار خود را با ذکر سه چهار نکته، پاسخ به دو سه مسئله و اصلاح چند خطا بهپایان ببریم.
١- معناى خاص و عام – یک ایرانى در کشوری عربىزبان روى شیشهٔ یک فروشگاه مواد غذایى واژهٔ «شراب» را خواند و با صداى بلند گفت: «واى، اینجا شراب مىفروشند!» نه، اینطور نیست، این معناى عام لغت، یعنى نوشابه است و در ایران بهمعنى خاص (wine) بهکار میرود. همچنین است کلمهٔ شهوت یا شهوات، در «كثرة شهواتى و غفلتى… » که متنی عربی است، مترجم شهواتی را «شهوترانىهایم» ترجمه کرده است که درست نیست، ترجمهٔ درست آن «خواهشهاى نفسم» است. مثالى دیگر از متفاوتبودن معناى کلمات همنویسه در دو زبان، علاقه یا علاقات است در عبارت عربى علاقات مشترکة؛ که در فارسى به روابط مشترک معنى میشود.
٢- معناى مجازى – وقتى مىگوییم: «منظورت را صاف و پوستکنده بگو.» صاف و پوستکنده هر دو در معنى مجازى بهکار گرفته شدهاند. همچنین است «همه زدند زیر خنده.» زیر، در معناى مجازى است و نیز «افتاد» در «به گریه افتاد.» بهمعنى مجازى است.
٣- از انگیسى به فرانسه – شما بگویید و به ما بنویسید چرا همهٔ کلمات را به انگلیسى میخوانند، ولى با املاى فرانسه مىنویسند؟ مثلاً: این واریانت (variant) هندىِ کووید-١٩ است. البته قبلاً دلیلش را گفتهایم.
۴- اصطلاحات – زبان ما پر از اصطلاحات است که پس از معانى واژهها در لغتنامه ذکر مىشوند، اما اگر خیلى عامیانه باشند یا در همهجا بهکار نروند، چنین نیست: یکمرتبه از کوره در رفت؛ یعنى خیلى خشمگین شد. آیا میدانید چرا کلمهٔ کوره در این اصطلاح بهکار رفته است؟ براى ما بنویسید. دو اصطلاح دیگر: اینقدر ما را دور سر نگردانید. دوباره یک دستهگل به آب داد. آیا میدانید چرا دستهگل در این مثل بهکار رفته است؟
خطاها – نگوییم خوردن تخممرغ با تنِ ماهى ضرر دارد. بگویید با کنسرو ماهى چون تُن اسم یکنوع ماهى است مانند ماهى کپور، ماهى سفید… ننویسیم ایشان فکرمىکرد آلرژى فصلى گرفته است. بگوییم او فکر مىکرد یا ایشان فکر مىکردند. ننویسیم تلاشم بر این است برخى از مشکلاتى که از جامعهٔ ایران با خودم اینجا آوردهام را رفع کنم. بگوییم برخى از مشکلاتى را که از جامعهٔ ایران با خودم اینجا آوردهام، رفع کنم. نگوییم تو چقدر اشعار را زیبا مىسَرایى! بگوییم …زیبا مىسُرایى. مضارع فعل سُرودن، مىسُرایى است؛ با ضمه تلفظ مىشود.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.